چری
پزشک رزمی ناشناس (تام هالند)، که از تورهای عراق و افغانستان به خانه بازگشته است، در مطب دکتر می نشیند. او لجن زده، عرق کرده و تکان می خورد. پزشک بدون اینکه علاقه ای به آنچه ممکن است در مورد بیمار قبل از او می گذرد، نشان دهد، بدون اینکه بگوید شاید کمک روانی برای PTSD او به وضوح از آن رنج می برد، می پرسد: "آیا تا به حال نام OxyContin را شنیده اید؟" داک اسکریپ را می نویسد و قبل از اینکه متوجه شوید، پزشک معتاد است، با همسرش هروئین را شلیک می کند و برای بدست آوردن پول نقد بیشتر از بانک ها سرقت می کند. اما برای اینکه کمی پشتیبان بگیریم و مثالی از نحوه عمل "Cherry" بزنم: روی میز دکتر یک پلاک کوچک است که روی آن نوشته شده است: "Dr. WHOMEVER".
چری به کارگردانی جو و آنتونی روسو ، فیلمساز و برادر، بر اساس رمان اصلی نیکو واکر که عمدتاً زندگینامهای است، پر از «دکتر هر کسی» است که رونق میگیرد و اعلام میکند که این فیلم کمی متفاوت از فیلم معمولی روسوس خواهد بود. فیلمهای معروفی مانند «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان»، «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی»، «انتقامجویان: جنگ بینهایت» و «انتقامجویان: پایان بازی»). روس ها عمیقاً در دنیای مارول جا افتاده اند و "چری" تقریباً از هر نظر برعکس است، نه فقط به دلیل موضوع آن - نقدی تاول آمیز از جنگ عراق، نه به رفتار شرم آور با کهنه سربازان پس از بازگشت. خانه، و همچنین انتقادی از پزشکانی که Oxy را بر روی بیماران خود فشار می دهند، که منجر به اپیدمی فاجعه بار مواد افیونی شد که همه ما می شناسیم و از آن متنفریم. "گیلاس" به اجبار درباره خودش اظهار نظر می کند و نتایج متفاوت است. برخی از این شکوفاییها به خوبی کار میکنند – اگرچه تأثیر «رفقای خوب» بیش از حد احساس میشود، و مواقعی وجود دارد که نوع دیگری از فیلم به طور کلی تلاش میکند تا خود را بیان کند، چیزی بسیار تاریکتر، چیزی بیشتر مطابق با صراحت تیره و تاریک منبع.
رمان واکر بر اساس تجربیات خودش از جنگ، اعتیاد به مواد افیونی و جنایت است. این یک کتاب بزرگ در مورد چیزهای بزرگ است، که به زبان حال اول شخص نوشته شده است، با لحنی تلخ و مسطح. مقایسه با نویسندگانی مانند دنیس جانسون یا چارلز بوکوفسکی مناسب است، اگرچه واکر همچنین متعلق به جمعیت رو به افزایشی از نویسندگان کهنه کار است که از تورهای عراق و افغانستان با داستان هایی برای گفتن بازگشتند، نویسندگانی مانند فیل کلای (که مجموعه داستانی عالی برای اولین بار است. ، Redeployment، برنده جایزه ملی کتاب در سال 2014). اما داستان واکر کمی متفاوت است، زیرا زمانی که او از عراق به کلیولند بازگشت، به مواد افیونی گیر کرد و در طی یک دوره چهار ماهه اقدام به سرقت از 11 بانک کرد. او در نهایت دستگیر و به 11 سال زندان محکوم شد. پس از اینکه Buzzfeed قطعه بزرگی در مورد واکر انجام داد، ناشران کتاب تماس گرفتند. واکر زمانی که در زندان بود، Cherry را نوشت. این کتاب مورد تحسین جهانی قرار گرفت (واکر از برخی سودها برای بازپرداخت بانک هایی که دزدیده بود استفاده کرد). واکر در سال 2019 از زندان آزاد شد، درست زمانی که رمانش را در فیلم اقتباس کرده بود.
هدیه واکر به عنوان یک نویسنده، شما را با زبانی ساده و در عین حال واضح به تجربه خود می کشاند، و او این کار را به ظاهر بدون زحمت انجام می دهد. به عنوان مثال، در مورد احساس انجام هروئین: "مزه اول می آید؛ سپس عجله شروع می شود. و همه چیز درست است، گرما از درون من جاری می شود. تا زمانی که طعم آن قوی تر از حد معمول شود، آنقدر قوی که بیمار کننده است. و من متوجه می شوم: چگونه همیشه مرده بودم، گوش هایم زنگ می زد." خیلی خوبه یا این، خیلی غیرمنتظره و خنده دار است که به نظر می رسد: "یک چیز در مورد نگه داشتن بانک ها این است که شما بیشتر از زنان دزدی می کنید، بنابراین هرگز نمی خواهید بی ادب باشید." همانطور که کریستین لورنزن در بررسی خود برای مجله نیویورک اشاره کرد، گیلاس "هیچ بویی شبیه برنامه وزارت امور خارجه" ندارد.
این کتاب توسط آنجلا روسو اوتستوت (خواهر روسوها) و جسیکا گلدبرگ، که سریال ترسناک هولو "مسیر" را خلق کردند، به فیلمنامه تبدیل شد. فیلمنامه به شدت به صداگذاری متکی است، که اغلب آنچه را که ما روی صفحه می بینیم تکرار می کند، که همیشه با صداگذاری یک خطر است. این یک فیلم طولانی است و شامل بسیاری از مماسهای واکر میشود که دوران او را در کلیولند قبل از اینکه او تقریباً از روی هوس تصمیم بگیرد به ارتش بپیوندد را توصیف میکند. او با امیلی (سیارا براوو) در حین گذراندن کلاس های یک کالج محلی آشنا می شود. صحنههایی وجود دارد که کارهای بنبست مختلف او، دوست دختر وحشتناک دبیرستانیاش، شبی طولانی که او وظیفه داشت مطمئن شود که یک مرد تبهکار زیاد مشروب نخورد، فراز و نشیبهای رابطه با امیلی را نشان میدهد. خیلی زیاد است. کل این بخش بیش از حد تولید شده است و در عین حال طراحی شده است. نشانهای از عجیب بودن در شخصیت امیلی وجود دارد - او چند بار در یک فضای مصنوعی سورئال با پسزمینهای نقاشی شده، مانند صحنه صحنه، و چشمانش سیاه دیده شده است - اما هیچ چیزی در این مورد وجود ندارد.
روس ها به سمت یک رویکرد بسیار سبک می روند. نورها در پسزمینه خاموش میشوند، شخصیتهای خاصی را در کانون توجه قرار میدهند، صحنهها در حالت آرام با صدای پوچینی باز میشوند، تابلوهایی با قاب ثابت، نماهای سرخورده از بالای سر، و قطعات گیجکننده مانند «دکتر هر کسی» یا بانکهایی به نام "SHITTY BANK" به جای "CITIBANK" و غیره. این نوع چیزها بهترین استدر دوزهای کوچک این شکوفایی ها چه ربطی به «صدای» واکر دارند؟ یک فیلم با یک کتاب متفاوت است، بله، اما برخی از انتخاب ها در اینجا گیج کننده هستند.
تام هالند، که بیشتر به عنوان مرد عنکبوتی شناخته می شود، در اینجا بسیار خوب و قابل باور است، زیرا این مرد مبهم گم شده و تقریباً نامشخص، با چیزی که برای او کار نمی کند، گرفتار نیروهای خارج از کنترل او - نیروهای عظیمی است که همه ما را تحت تأثیر قرار می دهد - جنگ، سرمایه داری، مواد افیونی. او با یک اجبار بی احتیاطی بانک ها را سرقت می کند. اولین بار آنقدر آسان بود که نمیتوانست جلوی خودش را بگیرد تا دوباره این کار را انجام ندهد. مواقعی در کتاب وجود دارد، همانقدر که غالباً تصویری درباره خشونتی است که واکر در عراق دیده بود، زمانی که شخصیت از واقعیت «چک میکند» و بر فراز آن شناور میشود، گویی در رویا، تجربهای رایج از آسیبهای جنگی. (یکی از روانپزشکان که واکر را ارزیابی کرد، گفت که واکر یکی از بدترین موارد PTSD را داشت که تا به حال دیده بود.) هالند واقعاً در مواقعی تأثیرگذار است و برای تأثیرگذاری تلاش نمی کند (چیزی که نمی توان در مورد فیلم به طور کلی گفت).
من مقاصد پشت "گیلاس" را تحسین می کنم. من حتی تمایل روس ها به "انجام یک کار برای خودشان" را پس از کارگردانی فیلم های زیادی در زمینه شرکتی تحسین می کنم. اما "گیلاس" رویکرد سادهتر و کثیفتری را تضمین میکند. به «پسر عیسی» یا «کاوبوی داروخانه» یا «چشم خدا» اثر تیم بلیک نلسون فکر کنید، جایی که افراد گمشده در دنیایی که برایشان ساخته نشده است، پر پیچ و خم میشوند و ناآگاهانه در لانه شیر قدم میزنند، و تا آن لحظه دیگر خیلی دیر است. خودشان را بیرون بیاورند.